✣✣✣اگه بی جنبه ای نیا تو✣✣✣
✣✣✣اگه بی جنبه ای نیا تو✣✣✣
هیس هیچی نگو!!!!!!!

 

 

داستان من و تو از آنجا شروع شد که پشت شیشه ی بی جان مانیتور به هم جان دادیم … !
با دکمه های سرد کیبرد ، دست های هم را گرفتیم و گرمایش را حس کردیم …!
با صورتک ها ، همدیگر را بوسیدیم و طمع لب هایمان را چشیدیم …!
آهنگی را هم زمان با هم گوش کردیم و اشک ریختیم …!
شب بخیر هایمان پشت خط های موبایلمان جا نمی ماند …!

امروز داستان برگشت …
آغوش هایمان واقعی ، بوسه هایمان حقیقی ، اما با این تفاوت که دیگر من و تو نبودیم ،

هر کداممان یک “او” داشتیم …!
پشت شیشه ی سرد مانیتورم ، دلم لک زده برای یک صورتک بوسه ….!
لک زده برای یک آهنگ همزمان …
لک زده برای یک شب بخیر …

شب بخیر…!!


 

 

 

 

قدرش را بدان …
امروز …
نگذار برای فردا …
قدردانی را نگذار برای روزی که با گلایل سفید به سراغش بروی …

پی نوشت:

************************************



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در چهار شنبه 15 آذر 1391برچسب:, ساعت 15:44 به قلم ✪بــــهـــراد✪ ||